بسم رب الشهداء و الصدیقین
سلام دوستان گلم ... امروز داشتم توی نت یه گشتی میزدم ... به این مطلب رسیدم ... تلنگری زده شد بهم ...
میخواستم آپ مشهد رو بزنم .. اما دیدم این یکی دلنشین تره ...
راستی ... تا یادم نرفته معذرت میخوام از دوستانی که قدم رنجه میکنند و میاند و میبنند و وبلاگ آپ نیست ... امیدوارم به بزرگواریتون ببخشید ... آپ مشهد رو هم انشالله میزنم ... منتظر باشید ... منتظر فرج ... نه منتظر آپ وبلاگ ... دیگه اینکه دست تک تک تون رو میبوسسسسسسسسسسم ... ادامه مطلب بخونییید ...
قرآن! من شرمنده توام اگر از تو آواز مرگی ساخته ام که هر وقت در کوچه مان آوازت بلند میشود همه از هم میپرسند "چه کس مرده است؟" چه غفلت بزرگی که می پنداریم خدا ترا برای مردگان ما نازل کرده است.
قرآن! من شرمنده توام اگر ترا از یک نسخه عملی به یک افسانه موزه نشین مبدل کرده ام. یکی ذوق میکند که ترا بر روی برنج نوشته، یکی ذوق میکند که ترا فرش کرده، یکی ذوق میکند که ترا با طلا نوشته، یکی به خود میبالد که ترا در کوچک ترین قطع ممکن منتشر کرده و ...! آیا واقعاً خدا ترا فرستاده تا موزه سازی کنیم؟
قرآن! من شرمنده توام اگر حتی آنان که ترا می خوانند و ترا می شنوند، آنچنان به پایت می نشینند که خلایق به پای موسیقی های روزمره می نشینند. اگر چند آیه از ترا به یک نفس بخوانند مستمعین فریاد میزنند "احسنت ...!" گویی مسابقه نفس است...
قرآن! من شرمنده توام اگر به یک فستیوال مبدل شده ای. حفظ کردن تو با شماره صفحه،خواندن تو آز آخر به اول، یک معرفت است یا یک رکورد گیری؟ ای کاش آنان که ترا حفظ کرده اند، حفظ کنی، تا این چنین ترا اسباب مسابقات هوش نکنند.
خوشا به حال هر کسی که دلش رحلی است برای تو. آنانکه وقتی ترا می خوانند چنان حظ می کنند،گویی که قرآن همین الان به ایشان نازل شده است. آنچه ما با قرآن کرده ایم تنها بخشی از اسلام است که به صلیب جهالت کشیدیم.
التماس دعا ...
شاد باشید و سربلند
فعلا
یا علی مددی
.: Weblog Themes By Pichak :.